وفات حضرت امّ البنین(علیها السلام)

۱۳
*************************
«يَا اُمّ البَنين (عَلَيها السَّلام)»
** امّ الـبـنـيـن(س) مـضـطـر، نـالـد چـو مـرغ پـرپر **
** گــويــد بــه ديـــدۀ تــر، مــن بــال و پــر نـدارم **
** دشـمـن کـنــد نـگــاهـم، ســوزد ز ســوز آهــم **
** بـر خـصـم دل سـيـاهــم، زيـن بـه ظـفــر نـدارم **
** ساکن به بيت الأحزان،چون فاطمه(س)درافغان **
** او با دو شـبـل حـيــدر(ع)، مـن يک نـفـر نـدارم **
** زنها به من مگوئيد، امّ الـبـنين(س) از اين پس **
** مــن امّ بــي بــنـيـنــم، ديـگـــر پـــســر نـــدارم **
** عـبـّاس(ع) و عـون و جعفر، آن نوجوان ديگـر **
** کـشـتـه شـدنـد يـکـسر، حـيــدر(ع) مگـر نــدارم **
** عـبـّاس(ع) زار و خـسته، از قيـد خويش رسته **
** پـشــت مـرا شــکــســتــه، اوخ کــمــر نــدارم **
** دسـتـش جـدا ز پيـکـر، زخـمِ عـمـود، بـر سـر **
** سـوزد دلــش چـرا مـن، ســوز جـگــر نــدارم **
** فـرق شـکـستـه او مـانـده سـت، بـي عـمـامـه **
** زين رو بـوَد که من هـم، معجر به سر نــدارم **
** از يـوســف عـزيــزم، تــا پــيــراهــن نـيــاري **
** مـن اي بـشــيــر! هــرگـز، نـور بـصـر نــدارم **
*************************
«يَا اُمّ العَبّاس (عَلَيه السَّلام)»
یا ام البنین(علیهاالسلام)! نام زیبایت هم نام با مادر حسنین(علیهما السلام) ؛ فاطمه بود. اما بزرگواری و عظمتت اجازه نداد که تو را فاطمه بخوانند.چرا که خود را کنیز فاطمه(سلام الله علیها) میخواندی و دوست نداشتی فاطمه صدایت کنند تا مبادا داغ فراق فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) تازه شود.
به عباس(علیه السلام) خود، شیر محبت و درس ایثار و عطوفت دادی و چنان مردانگی و ادبی به او آموختی که ادب، خجالت زده ادب اوست.
یا ام البنین(علیهاالسلام)! تو مادر سلطان عشقی هستی که خداوند لقب باب الحوائجی را به او اعطاء کرده و به این سبب بر کل عالم مفتخری.
ای مادر باب الحوائج عالم! از تو میخواهیم که برات کربلاء و صفای بین الحرمین و کف العباس را به دوستان پسرت حضرت عباس(علیه السلام) اعطاء کنی.
**اللّهم عجّل لوليک الفرج**